پرسید چرا دیــــر کرده است؟ گفتم از عشـــق من چونین سخن مگو...!
نکند دل دیگری او را اسیـــر کرده است؟
خندیدم و گفتم: او فقط اسیر مـــن است، تنها دقایقی چند تــاخیر کرده است...
گفتم امروز هوا ســـرد بوده است...
شاید موعد قرار تغییـــر کرده است...
خندیــد به سادگیــم و گفت:
احساس پــاک تو را زنجیــر کرده است.
گفــت:
خوابی سالهاســت دیــر کرده است.
در آییــنه به خود نگاه می کنم آه عشــق تو عجب مرا پیــر کرده است
نوشته شده در سه شنبه 91/1/29ساعت
4:48 عصر توسط فائزه نظرات ( ) | |
Design By : RoozGozar.com |